|
جمعه 6 دی 1392برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : رها
Understanding Boss Classification: Men, Office Boss: “Yes? What is it now?” Office worker: “Please can I have a day off next week to do some late Christmas shopping with my wife and our six kids?” Boss: “Certainly not!” Office worker: “I knew you’d be understanding, sir. Thanks for getting me out of that terrible chore.” رئیس فهیم دسته بندی: مردان، اداره رئیس: «بله؟ دوباره چه خواسته ای داری؟» کارمند اداره: «لطفا آیا امکان دارد من هفته بعد یک روز مرخصی بگیرم تا همراه همسرم و شش فرزندمان به خرید آخر کریسمس بروم؟» رئیس: «معلوم است که نه!» کارمند اداره: «من می دانستم که شما خیلی فهیم هستید، جناب رئیس. متشکرم که مرا از یک کار طاقت فرسای وحشتناک نجات دادید.» Valentine’s Day Gift Classification: Family, Men A young woman was taking an afternoon nap. After she woke up, she told her husband, “I just dreamed that you gave me a pearl necklace for Valentine’s day. What do you think it means?” “You’ll know tonight,” he said. That evening, the man came home with a small package and gave it to his wife. Delighted, she opened it; only to find a book entitled “The Meaning of Dreams”. هدیه ولنتاین دسته بندی: خانواده، مردان یک زن جوان در حال چرت بعد از ظهر بود. بعد از بلند شدن از خواب به شوهرش گفت: «الان خواب دیدم که تو برای روز ولنتاین به من یک گردنبند مروارید هدیه دادی. فکر می کنی معنایش چه باشد؟» مرد گفت: «امشب متوجه خواهی شد.» بعد از ظهر آن روز، مرد در حالی که یک بسته در دست داشت به خانه آمد و آن را به همسرش داد. زن با خوشحالی آن را باز کرد و در آن کتابی با این عنوان یافت: «تعبیر خواب» Good Deed Dad: “Did you do a good deed today?” Son: “Yes, dad. Three other boys and I helped an old woman across the street.” Dad: “Why did it take four of you?” Son: “Because she didn’t want to do that.” کردار نیک پدر: «آیا امروز کار نیکی انجام داده ای؟» پسر: «بله پدر. من به همراه سه پسربچه دیگر به یک پیرزن در عبور از خیابان کمک کردیم.» پدر: «چرا برای این کار به چهار نفر از شما نیاز بود؟» پسر: «چون او نمی خواست که این کار را انجام دهد.» مطلب: The green steps of your heart in front of my eyes show me the horizon full of light and hope. I'm happy as much as this greenness. You're undying as much as this greenness. Days are short. Time is not same to us. Nights are long when we're away from each other. I think about you in my thought set and that time the time steps on the green steps of your heart. I think about the sunny short times of future. And I see a lot of green steps. Much greens in plain of being together پله های سبز قلب تو در برابر دیدگانم افق سراسر نور و امید را نشانم می دهند. من تا بی نهایت این سرسبزی شادمانم. تو تا آخر این سرسبزی پایداری. روزها کوتاه اند. زمان حد و اندازه ما نیست. شب ها بلند می شوند وقتی از هم دوریم. در بستر اندیشه ام با تو اندیشه می کنم و زمان تازه قدم بر پله های سبز قلب تو می گذارد. به زمان های کوتاه آفتابی آینده می اندیشم. و یک عالمه پله سبز می بینم. سبزِ سبز در سبزه زار با هم بودن. نكته هاي جالب: برای خود زندگی کنیم نه برای نمایش دادن آن به دیگران Live for ourselves not for showing that to others.. سفری به طول هزارفرسنگ با یک گام آغاز می شود A distant tour begins with one step بازنده ها در هر جواب مشکلی را می بینند، ولی برنده در هر مشکلی جوابی را می بیند The losers find problem in every answer but the winners find an answer in every problem آنچه را که در مزرعه ذهن خود کاشتهاید درو خواهید کرد You will reap what you plant in your minds farm. علف هرزه چیست ؟گیاهی است که هنوز فوایدش کشف نشده است .(( امرسون What is forb? It is a plant that we don’t know its profits yet. دانستن کافی نیست…بایدبه دانسته خود عمل کنید. ناپلئون هیل Knowing is not enough we should do what we know
![]()
![]() |